با آن خیال که سالها گذشته
و من از زندان نگاهت آزاد شدم
این بار که دیدمت عاشقانه تر غرق زندان نگاهت میشوم
میدونی بن بست زندگی کجاست؟
جایی که نه حق خواستن داری...
نه توانایی فراموش کردن
حوصله ام برفیست
با یک عالمه قندیل دلتنگی
از گوشه های دلم اویزان
اهااااای!
کافیست کمی ها کنی تا اب شوم...!
این روزها روزه ام
روزه ی سکوتیست که نیت کرده ام
در نبودنت بگیرم و هنگام سحر
دلم را سیر کنم از لقمه لقمه ی حسرت
و به وقت اذان دلتنگی ها
افطاری ام یک استکان خاطره ی گرمو شیرینی بوسه های جا گذاشته ات روی لب هایم باشد
مهمانی خدا که تمام شود
این منم که از پس نبودنت اهسته اهسته کافر میشوم....
یک شب ،
.
یک غریبه میاد میشه همه کَست...
و یک شب
همه کَست میشه ،
.
.
.
یک غریبه
اشتباه من املایی بود . . .
من فقط او را همدرد نوشتم . . .
گویا او هم درد بود . . .
دلت که گرفت ، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است ، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند ؟
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست . . .
کاش دنیا فقط چند ثانیه خفه میشد . . .
تا من با خودم گپی بزنم . . .
به هر عاشقی که مینگرم در شکایت است . . .
و من در حیرتم که لذت این دنیا به کام کیست ؟؟؟
دلـــم کــُمـا مـــي خـــواهــد....
از آنــهـايـــي که دکـتـر مـــي گــويــد:
مــتـــاســـفـــم....
فــقـط بــراش دعا کـنـيـد...
نـشستـه ام...
بــه یـاد کــودکــی هـایــم ،
دور "غــلـط" هــا ،
یـک خــط قرمز مـی کــشـم !
حتی...
دور تــــــو !
او راحت از من گذشت
اگر خدا هم راحت از او بگذرد ،
قیامــت را مـــــــن به پا میکنم...